در شبی غمگین تر از من قصه ی رفتن سرودی ...


زندگی

بالاخره راز زندگی را فهمیدم... سه چیز است : عشق !.. عشق! .. عشق! ..

ای کاش می دانستی عشق من برای تو

بارانی بود در بهت زمین تشنه غربتت

پرواز پروانه ها بود

بر روی ساقه های مهربان گندمزارت

ای کاش می دانستی عشق من

پشتوانه هزار کندو بود

بر هزاران گرده افشانی

در میان تنهایی مزرعه آفتابگردانت

ای کاش می دانستی چشمان مهربان این من عاشق

توان دستانت بود در هنگام نوازشها

قدرت پاهایت بود

در هنگام راه رفتن ها

تو خورشید بودی تو ماه بودی

در فراسوی مرزهای نامهربانی

تو صداقت عشق بودی برای من

تو ندانستی قناری تنها آواز نمی خواند

تنها می گرید

قناری تنها می میرد...

تو آسمانی ومن ریشه در زمین دارم

همیشه فاصله ای هست ، داد ازاین دارم ...



نوشته شده در شنبه 26 اسفند 1391برچسب:,ساعت 10:55 توسط رضوان| |


Power By: LoxBlog.Com